اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

مشخصات بلاگ
اشعار محراب قلی پور

بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ اشعار
حکمت ها
جملات
و مقالات محراب قلی پور

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «حکمت ها» ثبت شده است

«هو»

 

و اما بعد

تا می توانی از خلایق بگریز

و از انس با آنها بر حذر باش

 

که فرمود جناب شمس تبریزی:

 

این مردمان به نفاق شاد می شوند

و به راستی ، غمگین.

 

حکمت دهم

محرم الحرام 1446

 

«هو»

 

ای دوریش

هنگامی که مردم به حوائج خویش مشغولند

تو به خدای خویش مشغول باش.

 

هنگامی که مردم به جهالت خویش مشغولند

تو به عقل خویش مشغول باش.

 

هنگامی که مردم به ویرانی وطن مشغولند

تو به آبادانی وجود خویش مشغول باش.

 

که فرمود خدا

اَکثَرُهُم لا یَشعورون

 

حکمت نهم

ذی الحجه 1445

 

«هو»

 

گفت عشق را چگونه شرح کنی؟

گفتم عشق مانند خداست

آن را شرح نتوان کردن.

 

گفت چگونه ای؟

گفتم آخر از شوق او سوختم

دیری نپاید که جز خاکستری از من نیابی

 

و این همان تفسیر عشق باشد.

 

حکمت هشتم

ذی الحجه 1445

 

 

 

 

«هو»

 

فی الواقع دیدم

که مردمان از گناه خود توبه کنند

و عارفان از عبادت خود

 

الا عاشقان

که آن ها از خویش توبه کنند

 

چرا که وجود عاشق در نزد معشوق

گناهی باشد نابخشودنی.

 

محراب قلی پور / حکمت هفتم

ذی الحجه1445

 

«هو»

 

در شگفتم از این مردم

که به دور سنگی می گردند

 

ولی به دور وجود خود نمی گردند

که در وجودشان

گوهرهای نایابی ست از آن سخت غافلند.

 

هزاران افسوس

که چه ارزان خود را به دنیا فروختند.

 

و این تجارت را چیزی جز خسران در پی نیست.

 

محراب قلی پور / حکمت ششم

ذی الحجه1445

 

 

«هو»

 

گفت علی (ع)  را وصف کن

 

گفتم خدا را با زبان وصف نتوان کرد

سایه ی خدا نیز در توصیف نگنجد

 

چشم دل بگشا تا ببینی مدبر عالم علی ست

و خدا عاشق اوست.

 

محراب قلی پور / حکمت پنجم

غدیر 1445

 

«هو»

 

آدمی را دو معشوق باید

تا معشوق اول ، پلی باشد  به سوی

معشوق حقیقی.

 

محراب قلی پور / حکمت چهارم

ذی الحجه 1445

 

«هو»

 

جهدی نما که از جهل به عقل

و از عقل به قلب خود برسی.

 

ای درویش

جاهل به دنیا

عاقل به خود

و عاشق به خدا مشغول است.

 

ای درویش

همانند چهارپایان مباش که به تن خدمت کنی

بلکه آنچنان باش که این تن خادم تو باشد.

 

محراب قلی پور / حکمت سوم

ذی الحجه 1445

 

 

 

«هو»

 

گفت قربانی کردم

گفتم نی ، قصابی کردی

 

گوسفندی را سر بریدن هنر نباشد

خویش را سر ببر که این حقیقت قربان است.

 

حکمت دوم / محراب قلی پور

ذی الحجه 1445

 

 

 

«هو»

 

جمله عوالم را نظاره نمودم

جز یک وجود چیزی ندیدم و هر چه غیر او ، ظهوری بیش نبود.

 

 

 

 

 

گفت من بنده ی محبوب خدایم

گفتم تو کیستی؟ کسی جز او نیست.

من و تو و ما و شما کجاست؟

زهی خیال باطل.

 

حکمت اول / محراب قلی پور

ذی الحجه 1445