اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

مشخصات بلاگ
اشعار محراب قلی پور

بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ اشعار
حکمت ها
جملات
و مقالات محراب قلی پور

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است

به نام خدا 

 

بغض من ، دلبرانه زینت داد
شعر غمگین زنگ انشا را
با تنفر لگد زد و انداخت
در درون زباله دنیا را

 

من که دنیا و آخرت را هم
پای چشمان او فدا کردم
دامن پاک او که رو می کرد
دست آلوده ی زلیخا را

 

یار زیبای من ، دو چشمانش
کهکشانی درون خود دارد
ماه و خورشید من ، ز پشت نقاب
میزند طعنه روی زیبا را

 

از سفیدی برف و باران که
روی سقف دلم فرود آمد
رفتنت خوبِ خوب معنی کرد
مرد تنها و سوز سرما را

 

کاش در آن شبی که می رفتی
از  دو چشمت دو بوسه میچیدم
کاش امشب ، ز درد می مردم
تا نبینم غروب فردا را

 

 

امشب را به خواب من بیا

من بعد از تو

تنها در خواب زندگی می کنم...

 

دلنوشته ی شبانه / محراب قلی پور

 

به نام خدا

 

غزل عاشقانه ی برای نهال / محراب قلی پور

همچو ماهی ، درون شب هایم

میدرخشی و نور می تابی

از تو مست و همیشه مخمورم

عشق من ، جام باده ی نابی

 

انتظاری که پیر کرده مرا

روزگاری تمام خواهد شد

من همیشه به خواب می بینم

آن شبی را که پیش من خوابی

 

نام زیبای تو، که قلبم را

می کشاند به سوی زیبایی

دختر دلبر غزل هایم

مثل نامت همیشه جذابی

 

نور روز و فروغ شب هایم

مهربانم ، امید فردایم

از تبار و نژاد خورشیدی؟

یا که از خاندان مهتابی؟

 

با تو تنها عمیق می خندم

با تو هر قصه ای تماشایی ست

عکس زیبای تو به دیوار و

صاحب خنده های در قابی

 

عشق تو ریشه و وجود منِ

خسته از غربت و غمی دائم

عشق زیبای من ، فدای تو که

تک نهالی ، به قلب محرابی

 

دانلود دکلمه

 

 

محراب قلی پور

می نشینم رو به تو ، چشم تو را سر می کشم

چشم تو ، تنها دلیل مستی ما بود و هست...

 

تک بیتی عاشقانه / محراب قلی پور

 

اگر کسی را دیدی که با خودش حرف می زند

گمان مبر که دیوانه است

بدان که تنهاست...

 

دل نوشته / محراب قلی پور

حالا که زمستان آمده

خوشحالم

دیگر می توانم اشک هایم را زیر باران پنهان کنم

 

تو کدام ابری

که اینچنین بر من می باری؟

و من کدام کویرم که فقط از تو سر سبزم؟

 

دلنوشته ها / محراب قلی پور

 

یا هو

 

دکلمه ی عاشقانه ی سردار مستان

کاری از محراب قلی پور

 

با نام تو زینت دهم این نقل همچون نار را

درمان جانم می شوی؟ درمان بده بیمار را

 

خال لب و چشمان تو از من ربوده خواب را

تسکین دردم چشم تو ، تسکین بده بیتاب را

 

پیدا و پنهان می شوی ، خندان و گریان می شوم

با بوسه ی گرم لبت ، سردار مستان می شوم

 

دارم غمی در سینه ام ، آتش زده عشاق را

خوش تازیانه می زنی ، جانا ، بزن شلاق را

 

هر نیمه شب سجاده را با خون دل تر می کنم

تنهاییم را اینچنین با عشق تو سر می کنم

 

پیوسته فریادم تویی ، ای رحمت و باران من

باشد که تو مهمان شوی در کلبه ی احزان من

 

جامه دریدم از غمت ، پس تو کجایی نازنین

جانا به بالینم بیا ، این حال زارم را ببین

 

جام شرابم را بده ای نازنین سقای من

لبیک می گویم به تو ، ای صاحب و مولای من

 

دریافت نسخه ی با کیفیت صوتی و تصویری

 

 

 

دانلود فایل صوتی

دانلود فایل تصویری

روی تو چون ماه دارد روشنی

من تو را عاشق ، تو معشوق منی

 

تک بیتی / محراب قلی پور

 

تو آمدی و مرا کشتی

و من به حالت تنهایی

سپس جنازه ی خود را نیز

به روی دوش خودم بردم...

 

تک بیتی / محراب قلی پور

 

 

 

باده می نوشم و مستانه سخن می گویم

جان فدای خم ابروی تو و ،خال لبت

 

تک بیتی / محراب قلی پور