اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

مشخصات بلاگ
اشعار محراب قلی پور

بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ اشعار
حکمت ها
جملات
و مقالات محراب قلی پور

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «غزل» ثبت شده است

«هو»

 

جمله عالم شود فدای علی

جسم آدم ز خاک پای علی

 

روی منبر خدا تجلی کرد

می رسد هر زمان صدای علی

 

شاه شاهان و یا که سلطانی

امپراطور شد گدای علی

 

روز محشر ز تخت سلطنتش

جمله محشر شود سرای علی

 

عار از ذکر یا علی گیرد

غایت سیر حق ، لقای علی

 

می خورد نان جو ز درویشی

بیش نَبوَد از آن غذای علی

 

مرده ای را تو ذکر مولا کن

زنده خواهد شد از هوای علی

 

جان ناقابلی فقط دارم

جان ناقابلم برای علی

 

در هوای سحر به نخلستان

عشق می ریزد از عبای علی

 

من به چشمش که سخت بیمارم

آن دو چشم خدا نمای علی

 

از نگاهش شراب می ریزد

اینچنین است کیمیای علی

 

این علی کاین چنین شکر ریز است

پس چه باشد به حق ، خدای علی

 

محراب قلی پور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به نام خدا 

 

بغض من ، دلبرانه زینت داد
شعر غمگین زنگ انشا را
با تنفر لگد زد و انداخت
در درون زباله دنیا را

 

من که دنیا و آخرت را هم
پای چشمان او فدا کردم
دامن پاک او که رو می کرد
دست آلوده ی زلیخا را

 

یار زیبای من ، دو چشمانش
کهکشانی درون خود دارد
ماه و خورشید من ، ز پشت نقاب
میزند طعنه روی زیبا را

 

از سفیدی برف و باران که
روی سقف دلم فرود آمد
رفتنت خوبِ خوب معنی کرد
مرد تنها و سوز سرما را

 

کاش در آن شبی که می رفتی
از  دو چشمت دو بوسه میچیدم
کاش امشب ، ز درد می مردم
تا نبینم غروب فردا را

 

 

به نام خدا

 

غزل بغض من / محراب قلی پور

 

 

دانلود فایل با کیفیت

 

بغض من ، دلبرانه زینت داد
شعر غمگین زنگ انشا را
با تنفر لگد زد و انداخت
در درون زباله دنیا را

 

من که دنیا و آخرت را هم
پای چشمان او فدا کردم
دامن پاک او که رو می کرد
دست آلوده ی زلیخا را

 

یار زیبای من ، دو چشمانش
کهکشانی درون خود دارد
ماه و خورشید من ، ز پشت نقاب
میزند طعنه روی زیبا را

 

از سفیدی برف و باران که
روی سقف دلم فرود آمد
رفتنت خوبِ خوب معنی کرد
مرد تنها و سوز سرما را

 

کاش در آن شبی که می رفتی
از  دو چشمت دو بوسه میچیدم
کاش امشب ، ز درد می مردم
تا نبینم غروب فردا را

 

 

 

 

 

 

سال ها مرگ های پی در پی

سال هاست قبر کوچکی هستم

عشق از ره رسید و من گفتم

عشق تو کار می دهد دستم

 

این کتاب شعر که می بینی

روزگاری تمام من بوده

تازیانه زدند و فهمیدم

من به جام دو چشم تو مستم

 

خار می شد دلم ولی هربار

خار از دل جدا نمودم من

این حقارت برای تو تا کی؟

آدمی بس حقیرم و پستم

 

این غزل ها برای او بوده

بی سرانجام و مرگ آلوده

پیش چشمت به روی چوبه ی دار

چشم از این جهان فرو بستم

 

 

دریافت دکلمه و فایل تصویری

به نام خدا

 

غزل عاشقانه ی برای نهال / محراب قلی پور

همچو ماهی ، درون شب هایم

میدرخشی و نور می تابی

از تو مست و همیشه مخمورم

عشق من ، جام باده ی نابی

 

انتظاری که پیر کرده مرا

روزگاری تمام خواهد شد

من همیشه به خواب می بینم

آن شبی را که پیش من خوابی

 

نام زیبای تو، که قلبم را

می کشاند به سوی زیبایی

دختر دلبر غزل هایم

مثل نامت همیشه جذابی

 

نور روز و فروغ شب هایم

مهربانم ، امید فردایم

از تبار و نژاد خورشیدی؟

یا که از خاندان مهتابی؟

 

با تو تنها عمیق می خندم

با تو هر قصه ای تماشایی ست

عکس زیبای تو به دیوار و

صاحب خنده های در قابی

 

عشق تو ریشه و وجود منِ

خسته از غربت و غمی دائم

عشق زیبای من ، فدای تو که

تک نهالی ، به قلب محرابی

 

دانلود دکلمه

 

 

محراب قلی پور