اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

اشعار محراب قلی پور

و هر غزل که نوشتم من ، گلایه ی منِ تنها بود...

مشخصات بلاگ
اشعار محراب قلی پور

بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ اشعار
حکمت ها
جملات
و مقالات محراب قلی پور

طبقه بندی موضوعی

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار محراب قلی پور» ثبت شده است

دل نوشته

اگر کسی را دیدی که با خودش حرف می زند

گمان مبر که دیوانه است

بدان که تنهاست...

 

دل نوشته / محراب قلی پور

اینجا کسی شبیه تو نیست.

تو که هستی که وقتی نامت را می برم

ابر ها اینگونه بی قرار می شوند؟

 

ماه بهانه ات را می گیرد

و مدت هاست که دیگر در شهر ما

خورشید طلوع نمی کند.

 

 

 

دلنوشته ها / محراب قلی پور

 

 

 

حالا که زمستان آمده

خوشحالم

دیگر می توانم اشک هایم را زیر باران پنهان کنم

 

تو کدام ابری

که اینچنین بر من می باری؟

و من کدام کویرم که فقط از تو سر سبزم؟

 

دلنوشته ها / محراب قلی پور

 

یا هو

 

دکلمه ی عاشقانه ی سردار مستان

کاری از محراب قلی پور

 

با نام تو زینت دهم این نقل همچون نار را

درمان جانم می شوی؟ درمان بده بیمار را

 

خال لب و چشمان تو از من ربوده خواب را

تسکین دردم چشم تو ، تسکین بده بیتاب را

 

پیدا و پنهان می شوی ، خندان و گریان می شوم

با بوسه ی گرم لبت ، سردار مستان می شوم

 

دارم غمی در سینه ام ، آتش زده عشاق را

خوش تازیانه می زنی ، جانا ، بزن شلاق را

 

هر نیمه شب سجاده را با خون دل تر می کنم

تنهاییم را اینچنین با عشق تو سر می کنم

 

پیوسته فریادم تویی ، ای رحمت و باران من

باشد که تو مهمان شوی در کلبه ی احزان من

 

جامه دریدم از غمت ، پس تو کجایی نازنین

جانا به بالینم بیا ، این حال زارم را ببین

 

جام شرابم را بده ای نازنین سقای من

لبیک می گویم به تو ، ای صاحب و مولای من

 

دریافت نسخه ی با کیفیت صوتی و تصویری

 

 

 

دانلود فایل صوتی

دانلود فایل تصویری

یا هو

 

شعر عاشقانه ی سردار مستان 

 

شعر و دکلمه : محراب قلی پور

سه تار : استاد سهیل حکمت آرا

 

با نام تو زینت دهم این نقل همچون نار را

درمان جانم می شوی؟ درمان بده بیمار را

 

خال لب و چشمان تو از من ربوده خواب را

تسکین دردم چشم تو ، تسکین بده بیتاب را

 

پیدا و پنهان می شوی ، خندان و گریان می شوم

با بوسه ی گرم لبت ، سردار مستان می شوم

 

دارم غمی در سینه ام ، آتش زده عشاق را

خوش تازیانه می زنی ، جانا ، بزن شلاق را

 

هر نیمه شب سجاده را با خون دل تر می کنم

تنهاییم را اینچنین با عشق تو سر می کنم

 

پیوسته فریادم تویی ، ای رحمت و باران من

باشد که تو مهمان شوی در کلبه ی احزان من

 

جامه دریدم از غمت ، پس تو کجایی نازنین

جانا به بالینم بیا ، این حال زارم را ببین

 

جام شرابم را بده ای نازنین سقای من

لبیک می گویم به تو ، ای صاحب و مولای من

 

 

 

روی تو چون ماه دارد روشنی

من تو را عاشق ، تو معشوق منی

 

تک بیتی / محراب قلی پور

 

تو آمدی و مرا کشتی

و من به حالت تنهایی

سپس جنازه ی خود را نیز

به روی دوش خودم بردم...

 

تک بیتی / محراب قلی پور

 

 

 

باده می نوشم و مستانه سخن می گویم

جان فدای خم ابروی تو و ،خال لبت

 

تک بیتی / محراب قلی پور