به نام خدا
غزل عاشقانه ی برای نهال / محراب قلی پور
همچو ماهی ، درون شب هایم
میدرخشی و نور می تابی
از تو مست و همیشه مخمورم
عشق من ، جام باده ی نابی
انتظاری که پیر کرده مرا
روزگاری تمام خواهد شد
من همیشه به خواب می بینم
آن شبی را که پیش من خوابی
نام زیبای تو، که قلبم را
می کشاند به سوی زیبایی
دختر دلبر غزل هایم
مثل نامت همیشه جذابی
نور روز و فروغ شب هایم
مهربانم ، امید فردایم
از تبار و نژاد خورشیدی؟
یا که از خاندان مهتابی؟
با تو تنها عمیق می خندم
با تو هر قصه ای تماشایی ست
عکس زیبای تو به دیوار و
صاحب خنده های در قابی
عشق تو ریشه و وجود منِ
خسته از غربت و غمی دائم
عشق زیبای من ، فدای تو که
تک نهالی ، به قلب محرابی
محراب قلی پور
اگر کسی را دیدی که با خودش حرف می زند
گمان مبر که دیوانه است
بدان که تنهاست...
دل نوشته / محراب قلی پور
یا هو
دکلمه ی عاشقانه ی سردار مستان
کاری از محراب قلی پور
با نام تو زینت دهم این نقل همچون نار را
درمان جانم می شوی؟ درمان بده بیمار را
خال لب و چشمان تو از من ربوده خواب را
تسکین دردم چشم تو ، تسکین بده بیتاب را
پیدا و پنهان می شوی ، خندان و گریان می شوم
با بوسه ی گرم لبت ، سردار مستان می شوم
دارم غمی در سینه ام ، آتش زده عشاق را
خوش تازیانه می زنی ، جانا ، بزن شلاق را
هر نیمه شب سجاده را با خون دل تر می کنم
تنهاییم را اینچنین با عشق تو سر می کنم
پیوسته فریادم تویی ، ای رحمت و باران من
باشد که تو مهمان شوی در کلبه ی احزان من
جامه دریدم از غمت ، پس تو کجایی نازنین
جانا به بالینم بیا ، این حال زارم را ببین
جام شرابم را بده ای نازنین سقای من
لبیک می گویم به تو ، ای صاحب و مولای من
دریافت نسخه ی با کیفیت صوتی و تصویری
یا هو
شعر عاشقانه ی سردار مستان
شعر و دکلمه : محراب قلی پور
سه تار : استاد سهیل حکمت آرا
با نام تو زینت دهم این نقل همچون نار را
درمان جانم می شوی؟ درمان بده بیمار را
خال لب و چشمان تو از من ربوده خواب را
تسکین دردم چشم تو ، تسکین بده بیتاب را
پیدا و پنهان می شوی ، خندان و گریان می شوم
با بوسه ی گرم لبت ، سردار مستان می شوم
دارم غمی در سینه ام ، آتش زده عشاق را
خوش تازیانه می زنی ، جانا ، بزن شلاق را
هر نیمه شب سجاده را با خون دل تر می کنم
تنهاییم را اینچنین با عشق تو سر می کنم
پیوسته فریادم تویی ، ای رحمت و باران من
باشد که تو مهمان شوی در کلبه ی احزان من
جامه دریدم از غمت ، پس تو کجایی نازنین
جانا به بالینم بیا ، این حال زارم را ببین
جام شرابم را بده ای نازنین سقای من
لبیک می گویم به تو ، ای صاحب و مولای من